مامانی فدای اسرا کوچولو و شیرین اداهاش
سلام گل مامانی
عشق مامان
عمر مامان
جون مامان
مامان فدات بشم با اون دستای کوچولوت وقتی محکم حلقه میکنی دور گردن من یا بابا یی و محکم بغلمان میکنی دلم میخواد ار زوق بترکیم
فدای اون لبای نازت بشم که برای بوسیدن غنچه اشون میکنی
مامان قربان پاهای کوچولئت بشم که همه اش دمپایی رو فرشی های مامانو تو خانه با اون پاشنه زیادشون پات می کنی و تلق تلق راه میری ...
فدای بغل کردن عروسکات بشم که میخوای لاشون بدی تابشون میدی تو اون بغل کوچولوت ...
فدای اون انگشتات که موقع حرف زدن نشانه وار واسه مامانی و بابایی تکان میدی و طلبکارانه تند تند سخنرانی می کنی ....
فدای دخمل نازمکه برای خوردن قطره اهنش خودش دهانش را باز می کنه و مثل یه پرنسس مودب قطره اش را میخوره ...
فدای اون خانه سازی بازی کردنت که با گذاشتن هر مکعب روی قبلی خودت را با دست زدن تشویق می کنی ...
مامانی قربان اون دستات بشم که حتی پشت تلفن هم به جای گفتن خداحافظی تکانشون میدی ...
فدای او ن نصفه نیمه گفتن کلماتتم بشم که با ادای خاصی از اون دهان قند عسلت یرون میاد
ستایش را می گی "سئائش"
زهرا را می گی" زئا"
سلام را "سئام "
تا اسم مجید را میارم تندی می گی "بابا" !!!!!!!!!!!١