اسرا اسرا ، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 21 روز سن داره
پارساپارسا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره

فرشته کوچولوی آسمانی خانه ما

اولین ارایشگاه

1390/6/22 2:24
256 بازدید
اشتراک گذاری

غزل زندگیم الان نیمه شب گذشته تو بابایی خوب هستید و من به عشق تو که قرار بزرگ شیو همه اینا را بخوانی بیدارم خیلی دوست دارم اخه .....

جدیدا خیلی شیطون شدی فسقلی من دیروز بردمت ارایشگاه موهات را مرتب کنم اول تا پیش بند را برات بستن شروع کردی به داد زدن  منم که نمیتونستم  بی قراریترا تحمل کنم پیشبند را باز کردم با اینکه میدونستم لباسات کثیف میشه اما شما به این هم راضی نشدی  تا زمانی که موهات را مرتب کردم دام گریه کردی من که سعی میکردم ارامت کنم  موفق نمیشدم خانم ارایگر شاکی شد و گفت به جای سعی در ارام کردن بهتره تو را نگه دارم تا موهات را کوتاه کنه و من گفتم که کافیه جون شما داری با این کار ناراحت میشی و من تحمل ناراحتی دوردانه ام را ندارم ....خلاصه خاستم تا سریعتر کارش را جمع کنه و بعد سریع شمارا بردم تو حیاط ارایشگاه و صورتت را شستم  و کلی بوسیدمتو  لباست را تمیز کردم  تا ارام شدی ////

در همین حین بود که بابایی زنگ زد و گفت  کلید ندراه و پشت در منتظره اما چون مامانی هنوز کار داشتم رفت پیش عمو علی و اقاجون که قرار بود با هم برن کنگاور ...

عزیزجون و خاله پریسا با ما بودن عزیز گفت باید برگرده خانه چون کار داره خواست شما را باخودش ببره که تا جلوی در هم با عزیز  رفتی اما بعد من را نگاه کردی .زدی زیر گریه و من از خدا خواسته شما را دوباره بغل کردم پیش خودم نگه داشتم  البته با کمک خاله پریسا تا کارم تمام شد و با هم برگشتیم ........

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)