اسرا اسرا ، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 21 روز سن داره
پارساپارسا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره

فرشته کوچولوی آسمانی خانه ما

چقد زود می گذرد ....

سلام به رویای زندگی ام  دختر اسرا سلام به معنای زندگی ام  پسرم پارسا زمان زیادی است که چیزی برایتان ننوشته ام ...مرا ببخشید در گیر روزمرگی زندگی گم شده بودم ...باز برگشتم اینجا ...میان خاطرات هر روز شما ...بهترین وزیباترین نقطه دنیا ... دخترکم تا کمتر از یک ماه دیگر چهارسالگی را بدورد خواهد گفت و پا در هیاهوی  پنج سالگی اش میگذارد ...از همه چیز میپرسد چرا های بیشمارش گاه ادم را تا سر حد جنون میکشد اما مادری یعنی صبوری ....کودکم با هر چرا قد میکشد و بزرگ میشود و من لذت میبرم ... در گوشی برایم حرف میزند و اصرار میکند رازی باشد میانمان .....گاه درگوشی هایش کلماتی خارج از دنیای واقعیند اما اصرارش واقعی است و بوی ا...
15 ارديبهشت 1393

این روزهای من و بچه ها

سلام کوچولوهای من ...اسرای من پارسای من ... این روزهای سرد و گرم پاییز حسابی ما را گیج میکنن ...ی روز گرم و ی روز سرد اولین سرماخوردگی ها را تجربه کردیم همه امون اول ابجی اسرا بعدم مامان و داداش پارسا ....خدا را شکر حالا هردوی شما خوب خوبید ...همیشه از خدای بزرگ براتون بهترین ها را میخوام با سلامتی ... دختر گلم هر روز من را عاشقتر و مادر تر میکنه ...هر روز درک میکنم که زندگی با وجود بچه ها چقد برام شیرین و با ارزشه .../گرچه ی روزهایی اسرا خانمی میره تو فاز بدقلقی ومامان کم حوصله میشه ...اما تمام بی حوصلگیهای مامان با جمله :مامان دوست دارم برات بستی میخرم شب"تمام میشه دخترک خانه ما شیرینترین دختر دنیاست ... حرف زدنش برامون مث قشنگترین ...
9 آبان 1392

کم کم ...

اینم یه متنی که خیلی دوست دارم تقدیم  کوچولوهای نازم :  کم کم یاد خواهی گرفت تفاوت میان ظریف نگه داشتن یک دست و زنجیر کردن یک روح را اینکه عشق تکیه کردن نیست و رفاقت اطمینان خاطر و یاد میگیری که بوسه ها قرارداد نیستند و هدیه ها معنی عهد و پیمان نمیدهند کم کم یاد میگیری که حتی نور خورشید هم می سوزاند اگر زیاد آفتاب بگیری باید باغ خودت را پرورش دهی به جای اینکه منتظر کسی باشی تا برایت گل بیاورد یاد میگیری که می توانی تحمل کنی که محکم باشی پای هر خداحافظی یاد میگیری که خیلی می ارزی. لوییس بورخس
20 مهر 1392

برای دخترم ...عزیز دلم

ای نوازش تو بهترین امید زیستن ! در کنار تو من ز اوج لذتی نگفتنی گذشته ام در بنفشه زار چشم تو برگهای زرد و نیلی و بنفش ، عطرهای سبز و آبی و کبود، نغمه های ناشنیده ساز می کنند ، بهتر از تمام نغمه ها و سازها ! روی مخمل لطیف گونه هات ، غنچه های رنگ رنگ ناز ، برگهای تازه تازه باز می کنند ، بهتر از تمام رنگ ها و رازها ! خوب ِ خوب ِ نازنین من ! نام تو مرا همیشه مست می کند ، بهتر از شراب ، بهتر از تمام شعرهای ناب ! نام تو ، اگر چه بهترین سرود زندگی است من تو را به خلوت خیال خود : بهترین ِ بهترین ِ من خطاب میکنم ــ بهترین بهترین من ــ !
8 مهر 1392

من مادرم حتی در خواب هم عاشق مادر بودنم....

انقدر لحظه هام پر عاشق از شما  های کوچولومه که نمیدونم کدومش را بنویسم ....کم میارن کلمه ها برای لحظه های مادر بودنم کلمه ها حقیرندبرای توصیف ثانیه های بودن کنار شما دو غنچه به گل نشسته من .... کلمه ها نمیتوانند به اندازه اپسیلونی از لذت مادر شدنم ودراغوش کشیدن دلبندانم و بوسیدنشون  را معنا کنند.... عاشق قدمهای کوچک پارسای شیرین ادای هستم که لحظهامو پر میکنه از شور و شوق ...مث ی کوهنورد از در و دیوارو مبل و تختو میز  میکشه بالا .... عاشق لحظه هایم که  دخترکم سرش را تو دستام میذاره و ارام ارام تو اغوشم به خواب میره .... عاشق شیطنت های دخترکم وقتی رژلب های من را بر میداره و تردید داره کدوم را باید بزنه .... عاشق...
5 مهر 1392

اسرا و لذت بازی در پارک

دویدنت چه زیباست ...ذوق کردنت  برای سرسره بازی و تاب خوردن اشتیاق کودکیم را به من باز میگرداند ... چقدر عاشقتر میشوم وقتی  تو میخندی و با شوق از پیچ های سرسره برایم دست تکان میدهی .... چقدر مادرتر میشوم زمانی که سر میخوری و خودت را به اغوش من  میندازی .... شعر تاب تاب ااندازی خدا منو ندازی اگه میخوای بندازی بغل مامانم بندازی  را که میخوانی دوست دارم با هر کلمه اش  ی گاز از ان صورت زیبایت بگیرم  چون بوسیدنت دیگر سیرم نمیکند .... الاکلنگ که سوار میشوی تو ان طرف این طرف من و پارسا برات دست تکان میدهیم و تو با شوق بالا میروی و با غرور پایین میایی که من  بزرگم داداشی را به بالا میفرستم .... دستهایت که ...
2 شهريور 1392