اسرا اسرا ، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 21 روز سن داره
پارساپارسا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره

فرشته کوچولوی آسمانی خانه ما

خرید عید واسرا خانم

عزیز دل مامانی سلام .... دخمل نازم با بابایی رفتیم برای عید دخملی خرید .... ی پیرهن گل دار با گلای قرمزوبا دستمال  رسخیلی خوشگله خیلی هم بهت میاد .مبارکت باشه ....برات یه کفش قرمز گلدارم دیدم که خیلی نانازت میکنه....... تمام مدت تو بازار در حال دویدن بودی برای اینکه چند دقیقه  کنار یه سگ اسباب بازی ارام گرفتی بابای برات خرید شاید یه کم تو بغلشارام بشی  و بهانه نگیری....اما خوب اونم فقط چند دقیقه جواب داد ..........تو برگشت انقدر خسته بودی که تمام مدت خوابیدی .... البته به خاطر خستگی شدید از  ادامه خرید ها صرف نظر کردیم انشااله درروزهایی بعد ... ...
30 دی 1391

ابجی میخوای یا داداشی ؟

سلام جیگی یه خبر جدید دارم برات ..مامانی داره برای اسرا  خانم کوچولو یه همبازی میاره ...معلوم نیست چیه حالا ابجی یا داداشی... اما مامانی داره اسرا خانمی را ازتنهایی درمیاره ..امیدوارم خوشگل مامان از این خبرخوشحال شده باشی....... اولش خودمم از اینکه تو نانازی من ممکنه یه کم بهت سخت بگذره ناراحت  بودم ...ما الان  ازاینکه تا اخر تابستون دیگه  صاحب یه همبازی میشی و ازتنهایی در میای خوشحالم ....گرچه بری خودمم یه خورده سخته اما خوب باید به فکراینده بود اینا برای همه ما خوبه ... مامان و بابایی خیلی دوست دارن خانم کوچولو ....
30 دی 1391

اسرا ی ناز و حرف زدن

دخملی چند تا کلمه انگلیسی یاد گرفتی که تمام مدت داری تکرار می کنی یکیش سیت دانه ...خیلی نمکی و قشنگ میگی ..همه عاشق تلفظات شدن .... خاله پریسا میگه این اسرا به جای فارسی زبانش خوبه .....الان که یواش یواشداری  زبان باز میکنی  همه چیز را تکرار میکنی خیلی شیرینی .... شبا دستت را دور گردن مامان یا بابا حلقه می کنی تا بخوابی .... برای مامان لالای میخوانی اخرشم پیش پیش میکنی تا خوابم ببره .... الانم تازه از خواب پاشدی و فورا داد زدی اینا............
30 دی 1391

دل نوشته مادرانه 1

اسرا خانمی من سلام یه عالمه حرفو  خاطره واسه  گفتن دارم طوری که نمیدانم از کجا برات شروع کنم .......... درسته که تو یه ساله امدی تو خانواده ما و محفل ما را زیبا تر کردی اما انگار سالهاست باهمیم همدیگه ارو میشناسیم ووووووووووووووووووووو. برای من و بابایی تو بهترین اتفاق زندگی هستی .هدیه ای که خدا به ما داده ................روزها میشینم از خدا به خاطر بودنت تشکر میکنم .........تو زیباترین  با ارزشترینو گرانبهاترین هدیه هستی ................... حتی وقتی که حسابی خسته و کلافه هستم با تمام شیطونی هات حسابی منو از پا در اوردی ....در تمام لحظه هام دوستت دارم و حاضر نیستم یک لحظه ازت دور باشم ...............     ...
30 دی 1391

تولد پروانه کوچولوی مامان

دخترنازم داره دوساله میشه ٩ خرداد ...قند عسل مامان وارد سه سالگی میشه دیگه برای خودش خانمی شده/..... جشن تولد قند عسل مامان ٤ خرداد پنج شنبه به بهترین شکل ممکن برگزارشد ..انشااله هزارساله بشی دخترکم .... جشن تولدپروانه ای اسرا کوچولو ...با مهمانی گلها همراه شد .... دخترم خیلی خانم بود ...کل رقصید ... هههههههههههه الان که فیلمشو نگا میکمنم دخترکم تمام مدت درحال خوردن  پفک ...پاپ کورن ...و کاکائوئه..فک کنم ازازادی روز تولدش بهترین استفاده را کرده....
24 دی 1391

کلمات دخملی در24ماهگی...

داشی:قاشق دایی:چنگال پروانه :پرائ مشید:مجید مچید:ماشین کلی:کلید شبال:فریبا زیا:زهرا عالی :خاله پدیر:پنیر بشی:بستنی پیشی:پسته /تخمه شتشت:شکست میشی:ممنون شبا:شب بخیر سلا:سلام اپ پازی:اب بازی چیش:چشم دیف:کیف شایا:سارا مئینم:مریم اریا :ارین صلی:صندلی شوش:سوسک گا:گاو موائل:موبایل دذا:غذا اینا کلماتی که اسرای23 ماهه من میگه ...البته بعضی ازکلمات را هم کاملا صحیح بیان میکنه ... ...
24 دی 1391

25 اسفند...اسرا و من

سلام خانم مامان دخترنازم هرروز کلی کارای جدید انجام  میده من نمیدونم کدومو بنویسم ....دیروز جشن عقد دخترعمو پرستو با پسر عمه بهزاد بود....پیراهن قرمزت و با دستمال سرشو کفشای نازت را پوشیده بودی....ماشاله ....خیلی ناز شده بودی....کلی رقصیدیم گرچه اولش نمیذاشتی حتی من تکان بخورم اما بعد خودتم کلی رقصیدی.... خوب بود....مامان گل(مامان بابا رضا) بهت شاباش داد..... دخترم با تلفن مث ی پرنسس صحبت میکنه....هرموقع کسی بهش چیزی میده فورا تشکر میکنه میگه "میسی" گاهی مواقع یادش میره اما بیشتراوقات سریعا تشکرمیکنه.....  
26 اسفند 1390